دلتنگی..
سلام نفسم حوبی مامان جان؟
دلم خیلی برات تنگه اگه بودی دو سه هفته دیگه میومدی دنیا...
بگذریم خیلی تنهام بابا ا صبح که میره تا شب ساعت 7 به بعد که بیاد تنهام.
تو شهر خودم مثل غریبه هامیمونم خسته شدم از بی کسی .اینهمه فک وفامیل دارم هیچکدوم احوالی از ما نمیپرسن.حتی بعضی ها رو سالی یکبار هم نمیبینم.نباشن بهتره.
خسته ام از زندگی تو این انباری انگار تا بعد عید هم اینجاییم .تو 24 متر جا با اونهمه وسیله.همش به اینور و اونور گیر میکنم .کی روز های شاد و خوش زندگی من میرسه؟
خدا جون به دادم برس
از بیکاری زدم تو کارای هنری اینم نمونه کارام
بله دیگه حرفام تموم شد
تا هنری دیگر
مطالبی دیگر از این نی نی وبلاگی