با تو خوشبختم
نمیخواستم تا بعد از دادن سونو ان تی چیزی بنویسم چون نمیخواستم خاطرات بد سال گذشته برام مرور بشه اما ...
پنجشنبه 4تیر که هشتم ماه رمضان بود رفتم زایشگاه ازمایش خون دادم و عصر بود که شوهری رفت جوابشو بگیره زنگ زد گفت میگه مبارکه !
اومد خونه با ی پاکت گیلاس و جواب دیدم نوشته بود مثبت
ی حالی بود حقیقتش ما برای بچه دار شدن کار خاصی نکرده بودیم و فکرشم نمیکردم باردار باشم ولی خدا خواست و داد
ازش ممنونم انشالله این نی نی ناز سالم باشه فقط همین ازخدا میخوام
سونو تشکیل قلب هم رفتم گفت همه چیز خوبه
دیگه اینبار خودم دست خدا سپردم این خانم دکتر با قرص آ اس آ و شیاف مخالفه بر خلاف اون سه تا دکتر دیگم !
منم منتظر اول شهریورم برم برای سونو ان تی و ببینم نی نی در کمال صحت و سلامت داره رشد میکنه تا 12 اسفند که بیاد تو بغلم
این روزها خیلی تنهام مامان که هفته پیش مشهد بودن و شنبه اومدن منم دو روز رفتم پیششون اما الان دلم گرفته دوستدارم خدا کمکم کنه تا این روزهای تنهایی سپری بشه و با اومدن گل دختر یا گل پسرم زندگیمون چند برابر شاد تر و شلوغ تر بشه
شوهری خیلی مراقبمه واقعا ازت ممنونم عزیزم من اگه ی ذره کار بکنم کمرم بشدت درد میگیره حالا تمام کارهای خونه افتاده رو دوشش گاهی هم غذا رو او آماده میکنه
خدا عشقمون رو همیشه پا برجا نگه داره
واسم دعا کنید تا دردونه مامان سالم باشه