یکی شدن مایکی شدن ما، تا این لحظه: 13 سال و 10 ماه و 11 روز سن داره
مامان خانممامان خانم، تا این لحظه: 30 سال و 6 ماه و 25 روز سن داره
باباجونباباجون، تا این لحظه: 36 سال و 2 ماه و 29 روز سن داره
 مطهره خانم مطهره خانم ، تا این لحظه: 8 سال و 2 ماه و 26 روز سن داره

*دردانه قلبم*

توکل

1393/9/3 22:30
نویسنده : مامان
276 بازدید
اشتراک گذاری

سلام عزیز دلم.خیلی دلم گرفته رفتم سونو دادم ی تیکه از بقایا تو رحمم دیده شده باید از امشب دارو بخورم

تا ی ماه دیگه معلوم بشه که اومده پایین یا نه.

توکلم به خدایی که تو و خواهر یا برادرت پیششین. ایشالله که با همین دارو خوب بشم .غمناک

اومدن شمام با این شرایط چند ماه دیگه عقب میفته دلخور برا مامان دعا کنید محبت

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (4)

فرزند صالح
5 آذر 93 14:40
عزیزم میدونم خیلی سخته، ولی اینقد بهش فکر نکن روز سمار بالای وبلاگتم پاک کن ایشالا خودتو آماده کن واسه دعوت از یه فرشته که همیشه پیشت بمونه، هرچی بیشتر بهش فکر کنی تو ناخوداگاهت اثر میذاره. این داروهم به لطف خدا حتما اثر مبکنه و هرچی تو بدنت مونده خارج میشه، فقط آروم باش و به روزای قشنگ آینده فکر کن
مامان
پاسخ
بخدا داغون شدم وقتی فهمیدم هنوز ی تیکه ازش تو رحمم مونده روز شمارم نمیتونم بر دارم عزیزم چون تاریخش برام مهمه اما زیاد بهش فکر نمیکنم خودم سر گرم کردم دارم واسش لباس میبافم شمام برام دعا کنید
مامای مهربون
7 آذر 93 15:10
سلام عزیزم.نگران نباش باید استفاده کنی تا نتیجش مشخص شه،ولی تکه کوچکی باقی مونده معمولا نیاز به کورتاژ دوباره نداره گلم
مامان
پاسخ
ممنونم عزیزم
مامان امیرعلی
8 آذر 93 8:42
عزیزم خیلی برام جالب هستی خودت نمی خوای به خودت کمک کنی!!!!تاریخ چی برات مهمه یه حادثه تلخ؟؟؟می تونی منو از طریق دوست مشترکمون فاطمه ع وبلاگ کوچولومون بشناسی....از فاطمه بپرس که چقدر امید داشتن و حرص نخوردن برا بارداری مهمه...دقیقا فاطمه جون زمانی که اصلا فکرشم نمی کرد باردار شده بود اما ماه هایی که بیشتر و بیشتر منتظر بود و استرس به خودش راه می داد نمی شد...حالا شما یه روزشمار که یادآور حادثه خوبی هم نیس گذاشتی و مدام غصه می خوری...بخدا این خودمون هستیم که امروز و فردامون رو می سازیم فقط و فقط با خودت بگو که تو بزودی خوب خوب می شی و کمتر از چند ماه دیگر مادر خواهی شد....روز شمار رو پاک کن تا روز شمار یه فرشته ای که قراره برا همیشه پیشت بمونه جایگزینش بشه...تا وقتی این روزشمار هست اون یکی چطور بیاد؟؟؟
مامان
پاسخ
سلام خانمی خواه ناخواه این اتفاق تا آخر عمرم در ذهنم میمونه الان باید 4 ماه دیگه بگذره تا برای بارداری امیدوار باشم دیدم به اون تاریخ هم اینه که من فرشته ای رو به خدایش تقدیم کردم همین اراده خدا از هر چیزی مهمتره .منتظر بودم تا شرایط مناسب برای تغییر روز شمار پیش بیاد که اومد
مامان امیرعلی
8 آذر 93 13:17
گلم این چهار ماه هم می گذره بستگی به خودت داره که چطور بگذرونیش این چهارماه با بافتنی هایی که می بافی و مطالعه و اندوختن تجربیات خوب در مورد بچه داری می تونه ذهنتو مشغول کنی...دوست خوب من انشاالله با محبت خدای مهربون تو بزودی مادر می شی و یه مادر خوب...انشالله عید امسال عیدی مادر بودن رو از خدا میگیری فاطمه جون عید فطر عیدی گرفت شما هم عید نوروز....من برات صمیمانه دعا می کنم و مطمئنم که خدا دعای بنده حقیرشو مستجاب می کنه پس منتظر روزی هستم که پست جدیدت این باشه که یه بارداری موفقی داری....آمین
مامان
پاسخ
ممنونم از لطف و بزرگواریت گلم خدا گل پسرت حفظش کنه امیدوارم که با دعای دوستانم و توکل تا عید خبرای خوبی داشته باشم