یکی شدن مایکی شدن ما، تا این لحظه: 13 سال و 10 ماه و 11 روز سن داره
مامان خانممامان خانم، تا این لحظه: 30 سال و 6 ماه و 25 روز سن داره
باباجونباباجون، تا این لحظه: 36 سال و 2 ماه و 29 روز سن داره
 مطهره خانم مطهره خانم ، تا این لحظه: 8 سال و 2 ماه و 26 روز سن داره

*دردانه قلبم*

گذشت دو ماه

1393/9/8 9:19
نویسنده : مامان
247 بازدید
اشتراک گذاری

دوماه  چه زود سپری شد دو ماهی که فهمیدم هنوز بقایای حاملگی تو رحمم بعد ار کورتاژهم جا مونده!بیخود نبود اون همه درد هایی که سراغم میومد.

دیروز خاله جون اکرم نذری داشتن خیلی دعا کردم. دختر خالم که باهم حامله شده بودین دیدم که چقدر خوشحال بود.خدایا خودت فقط تویی که میتونی گره از زندگیم برداری این روزهای سخت هم بگذره این بقایا بیاد پایین و تموم بشه سختی هام .

دوماه رو بدون فرشته ام گذروندم .دیگه بخاطر از دست دادنش بی تابی کردم.سپردمش دست صاحب اصلیش.

امید دارم که با عید امسال منم تو زندگیم تحولی بزرگ ایجاد میشه.نازدونه من فعلا که دو ماه گذشت ایشالله این تیکه کوچیکی ام که از بقایا جامونده رفع میشه و 4 ماه دیگه منتظر قدم های کوچولوت هستیم.

از امروز روز شمار وبلاگتم به انتظارم برای آمدن تو تغییر کردمحبت

پسندها (2)

نظرات (6)

فاطمه ع
12 آذر 93 16:10
سلام عزیزم مامان امیرعلی خیلی ماهه حرفاشو عمل کن خیلی کمکت میکنه من6 ماه گذشته بود و خبری از بارداری نبود خیلی ناامیدبودم و باوجود خاطرات بد زندگیم تحمل اینکه خدای نکرده بچه دارهم نشم منو داشت دیوونه میکرد سعیده جان" مامان امیرعلی" خیلی دلداریم داد و همیشه میگفت استرس نداشته باش ونگران نباش که خدا بهت نگاه میکنه خداروشکر من ماه رمضون که همه فکرم رو دورکردم از بچه وبه همسری رسیدم خدا بهم دختر عزیزم رو عیدی داد همه روزه هامم بدون هیچ مشکلی گرفته بودم بدون اینکه باخبربشم محدثه جان منم حرفای سعیده جان رو بهت میگم که توکل داشته باش و اصلا غصه نخورو فکرنکن به گذشته بخندعزیزم خیلی خوب که روزشمارت رو عوض کردی
فاطمه ع
12 آذر 93 16:17
راستی محدثه جان میدونی سقط شما جزء سقط های اختلال کروموزومی بوده؟؟!! خوب عزیزم خدا خودش میدونسته یه بچه ناقص جزناراحتی برای شما چیزی نداره و اونوگرفته کارخدابی حکمت نیست نی نی بعدی سالم وسلامت میاد بغلت عزیزم
مامان
پاسخ
سلام فاطمه جان فدای محبتت آره منم به توصیه مامان امیرعلی روز شمار رو تغییر دادم خدا خیرش بده خیلی خوبه نی نی در چه حاله؟دلتنگتم
مريم
17 آذر 93 18:23
سلام مامان جونم خوبي عزيز دلم؟ من اين روزا اصلا حال و حوصله هيچ كاري رو ندارم و حوصله نت هم ندارم امروز اومدم به شما و بقيه دوستان سر بزنم و خبراي خوشحاليتون رو بخونم انشالا كه زندگي روي خوشش رو بهت نشون بده و بهت يه ني ني سالم عطا كنه:بوس:
مامان
پاسخ
سلام مریم جون فدای محبتت زندگی پراز شادی رو برات آرزو دارم
مامان امیرعلی
18 آذر 93 13:35
مرسی از محبتتون دوستای خوبم....فاطمه جون یکی از بهترین دوستان من شدند و امیدوارم همیشه دوستهای خوبی برای هم باشیم گرچه همو رو در رو ندیدم و شهرهامون از هم فاصله داره اما این احساس هست که پایه دوستی ما رو محکم نگه می داره فاطمه جون مراقب خودت و حسنای عزیز باش منو و امیرعلی به یادتون هستیم دستای کوچولوی امیرعلی من هرشب قبل خوابش موقع دعا کردن که بهش یاد دادم به یادتون هست خاله محدثه هم همیشه تو دعاهای ما هست و من مطمئنم خدا دستای کوچولوی امیرعلی من رو رد نمی کنه بزودی محدثه جون هم مادر یه نی نی سالم و خوب می شه روزیکه وبلاگ فاطمه جون رو خوندم پستی که خبر بارداریشو نوشته بود فقط اشک می ریختم و با خودم می گفتم ممنون خدای مهربونم که دعای منو پسر کوچولومو پذیرفتی انشاالله اون روز خوب که محدثه جون پیام شادی بزاره دور نیست ....آمین
مامان
پاسخ
فدای محبتت عزیزم خدا شما و امیر علی رو حفظ کنه ایشالله همیشه شاد وسالم باشید ممنونم از محبتتون منم خیلی به فاطمه جون ارادت دارم دعا گوش هستم
منصوره(مامای مهربون)
18 آذر 93 16:07
سلام عزیزم هنوز درگیر کارای طرحم نه اشکالی نداره.تا دفع شه لکه بینی و داری
ساناز
18 دی 93 13:52
سلام دوست عزیز... من از وبلاگ مامای مهربون امدم. یعنی از دوستای منصوره جونم منم یه بار سقط داشتم.3ماه پیش...بچه ی اولم میدونم سخت میگذره ولی میگذره.توکلت بخدا باشه الان فولیک اسید میخوری؟
مامان
پاسخ
سلام عزیزم الان اسید فولیک 5 میخورم شما برای بارداری مجدد کار خاصی میکنی یا چیز خاصی مصرف میکنی؟