گذشت دو ماه
دوماه چه زود سپری شد دو ماهی که فهمیدم هنوز بقایای حاملگی تو رحمم بعد ار کورتاژهم جا مونده!بیخود نبود اون همه درد هایی که سراغم میومد.
دیروز خاله جون اکرم نذری داشتن خیلی دعا کردم. دختر خالم که باهم حامله شده بودین دیدم که چقدر خوشحال بود.خدایا خودت فقط تویی که میتونی گره از زندگیم برداری این روزهای سخت هم بگذره این بقایا بیاد پایین و تموم بشه سختی هام .
دوماه رو بدون فرشته ام گذروندم .دیگه بخاطر از دست دادنش بی تابی کردم.سپردمش دست صاحب اصلیش.
امید دارم که با عید امسال منم تو زندگیم تحولی بزرگ ایجاد میشه.نازدونه من فعلا که دو ماه گذشت ایشالله این تیکه کوچیکی ام که از بقایا جامونده رفع میشه و 4 ماه دیگه منتظر قدم های کوچولوت هستیم.
از امروز روز شمار وبلاگتم به انتظارم برای آمدن تو تغییر کرد
مطالبی دیگر از این نی نی وبلاگی