یکی شدن مایکی شدن ما، تا این لحظه: 13 سال و 9 ماه و 29 روز سن داره
مامان خانممامان خانم، تا این لحظه: 30 سال و 6 ماه و 12 روز سن داره
باباجونباباجون، تا این لحظه: 36 سال و 2 ماه و 16 روز سن داره
 مطهره خانم مطهره خانم ، تا این لحظه: 8 سال و 2 ماه و 13 روز سن داره

*دردانه قلبم*

مسافر

سلام عزیز دلم خوبی؟خیلی دوست دارم زود زود بیای تو دلم اما دعا میکنم این تیکه باقی مونده دفع بشه با خواست خدا ایشالله بعد عید بیای پیشمون. باباجون سه شنبه 18 آذر نزدیکای ظهر بهم زنگ زد گفت وسایلم رو آماده کن میخوام برم کربلا. منم که از تعجب مونده بودم چی بگم چیزاشو جمع وجور کردم اومد خونه گفت دارم با دوستام میرم کربلا منم دیگه نه نیاوردم سپردمش به خودآقا. خلاصه بابایی که از در رفت زنگ در زدن مامانم بود تو ی را ه همو دیده بودن و اومدن دنبالم ببرنم نیاسر یعنی اونام همینجوری اومده بودن کار خدا رسیدن اومدن منو بردن و بابایی ساعت 3 صبح زنگ زد گفت از مرز رد شدن ی بار دیگه هم پنج شنبه زنگید گفت کربلا رو زیارت کردم و رفتم خونه یکی از مردم نج...
27 آذر 1393

گذشت دو ماه

دوماه  چه زود سپری شد دو ماهی که فهمیدم هنوز بقایای حاملگی تو رحمم بعد ار کورتاژهم جا مونده!بیخود نبود اون همه درد هایی که سراغم میومد. دیروز خاله جون اکرم نذری داشتن خیلی دعا کردم. دختر خالم که باهم حامله شده بودین دیدم که چقدر خوشحال بود.خدایا خودت فقط تویی که میتونی گره از زندگیم برداری این روزهای سخت هم بگذره این بقایا بیاد پایین و تموم بشه سختی هام . دوماه رو بدون فرشته ام گذروندم .دیگه بخاطر از دست دادنش بی تابی کردم.سپردمش دست صاحب اصلیش. امید دارم که با عید امسال منم تو زندگیم تحولی بزرگ ایجاد میشه.نازدونه من فعلا که دو ماه گذشت ایشالله این تیکه کوچیکی ام که از بقایا جامونده رفع میشه و 4 ماه دیگه منتظر قدم های کوچولوت ه...
8 آذر 1393

توکل

سلام عزیز دلم.خیلی دلم گرفته رفتم سونو دادم ی تیکه از بقایا تو رحمم دیده شده باید از امشب دارو بخورم تا ی ماه دیگه معلوم بشه که اومده پایین یا نه. توکلم به خدایی که تو و خواهر یا برادرت پیششین. ایشالله که با همین دارو خوب بشم . اومدن شمام با این شرایط چند ماه دیگه عقب میفته   برا مامان دعا کنید  ...
3 آذر 1393

این روزها2

 سلام عزیز مامان نمیدونم کی قراره بیای کنج دلم همدمم بشی  توی این روزهای پاییزی خیلی دلم برات میگیره جیگر مامانی این روزها دارم میرم کلاس بافتنی تا واسه شما کلی لباس ببافم یدونه کفش بافتم بابایی اینقدر خوشش اومدکه نگو             اما پنج شنبه تقریبا ساعت 11شب بود که یهو احساس کردم لباسم خیس شده بدو بدو رفتم دستشویی دیدم بله کل لباسم خیس خون شده تا فرداش همینجوری خون میومد امروز بهتر شدم به یکی گفتم گفت شاید هنوز بقایای جفت مونده تو رحمت باید سونو بدی بخدا دارم دیونه میشم  هر روز ی مشکلی برام پیش میاد فردا باید برم دکتر .مامان جان برام دعا کن که مشکلی نداشته باشم&...
30 آبان 1393

غیر منتظره

سلام نفسم امروز از فرشته شدنت یک ماه و 8 روز میگذره.دلم خیلی میخوادت   کاش پیشم بودی حساب میکردم الان باید هفته 17 میبودی اما خدا نخواست. دیروز فهمیدم عمه کوچیکم نی نی دار شده تو هفته هفتمه ایشاا... که سالم باشه. از همه مهمتر امروز ساعت 12 بلاخره بعد از 29روز پری خانم اومد و به نگرانیهام پایان داد اون روزا واسه نشدنم دعا میکردم که تو باشی اما حالا... امید دارم به خدای بزرگ الان خیلی مشکلاتمون زیاد شده میخوایم خونمون رو عوض کنیم اینجا خیلی نامناسبه  ایشالله که همه چی باهم درست میشه.و بتونم حداقل سال جدید رو با وجود تو شروع کنم ...
16 آبان 1393

میهمان

سلام نفس مامان.زندگیم بدون تو هیچ رنگی ندارد.خدا مرا ببخشد که بعضی اوقات حال خودم نفهمیدم یه حرفایی زدم  اما امشب شب شش ماهه کربلاست خدا بحق این کودک گره مشکلات همه رو باز کنه من دعا گوی تمام دوستانم هستم شماهم برای ما دعا بفرمایید. از فرشته شدنت یک ماه گذشت... منتظر دوره پریدیمم خدا کنه زودتر بیاد.جنسیت نی نی های دوستامم مشخص شده بهشون تبریک میگم ایشالله بحق این شبها سالم و صالح باشن. یه مهمون داریم قراره مادر بزررگ و پدر بزرگت از کرمانشاه بیان دیدنمون... اونم چه دیدنی خلاصه کاری جز دعا ازم بر نمیاد خیلی خجالت زده ی خدام  خدایا منو ببخش .... ...
9 آبان 1393

خدایا بازم شکر

سلام فرشته زیباروی من.جات تو دلم خیلی خالیه.اما چه میشه کردبعد از 18روز بی توبودن 18روز غصه خوردن روزنه ی امیدی باز شد.خدا دوباره در رحمتش رو به روم باز کرد  دیروز 26مهر رفتم پیش دکتر مصداقی نیا وبعد از 2ساعت نشستن رفتم داخل ونگاهی به جواب آزمایش ها انداخت و صورت پراز غم مرا دیدوگفت نگران نباش مشکل خاصی نداری و میتونی بعد از سه ماه جلوگیری دوباره حامله بشی اونجا خیلی هارو دیدم که بارداربودن چند نفرآزمایش آمینوسنتز باید میدادن انشالله که بچه هاشون مشکلی نداشته باشن خیلی حاملگی ها سخت شده. همه میگفتن حداقل باید 6ماه صبر کنی تا دکتر گفت 3 ماه انگار دنیا رو بهم دادن خیلی خوشحال شدم و بابات ی جعبه شیرینی خرید برگشتیم خونه . خ...
27 مهر 1393